چه عجیب است رسم روزگار تویی که بهترین بهار را برایم
رقم زدی امسال با رفتنت بد ترین نوروز را تجربه میکنم
امید وارم شیرینی لحظهایت به اندازه تلخی لحظه هایم زیاد باشد ..
چه عجیب است رسم روزگار تویی که بهترین بهار را برایم
رقم زدی امسال با رفتنت بد ترین نوروز را تجربه میکنم
امید وارم شیرینی لحظهایت به اندازه تلخی لحظه هایم زیاد باشد ..
غم راه آمدنش را خوب بلد است! باید راه آمدن با او را یاد بگیرم!!
یا اینکه راه دیگری را در پیش بگیرم ... راهی بسوی امید و تلاش ...
اگر در دنیا، خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان، همه غصه ها می روند. چون هزار غصه به دل میزبان است که دل مهمان از یکی از آنها خبر ندارد.
وقتی خدا از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت ، از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم ...
می گویند : شاد بنویس ...
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای ِ خیس ... !!